بارها و بارها گفتیم و خود اباصالحیان گفتند که تهمت زدن حرام است .

چرا برای اینکه مجموعه خودتان را حفظ کنید پای مرجعیت شیعه را وسط می کشید و به افراد تهمت می زنید .

در همین و بلاگ و سایت نفوذ بارها اعلام کرده ایم که مجموعه مخالفان مدرسه هرگونه اهانت و تضعیف حضرت آیت الله العظمی صافی دام ظله را جایز نمی داند .

بلکه احترام ایشان و تمام مراجع تقلید بر همگان واجب است و کوچک ترین اهانتی به مرجعیت گناهی نابخشودنی می باشد .

اما کلام در این است که مخالفت با مدرسه اباصالح مخالفت با مرجعیت نیست بلکه تقویت مرجعیت شیعه می باشد .

افرادی که درباره ی وحدت اسلامی صحبتهایی می کنند که ما با استناد به کتاب آیت الله العظمی صافی اثبات کردیم که چه کسی تابع مراجع است .

مراجعه شود به مقاله ی وحدت اسلامی از دیدگاه مرجع عالیقدر آیت الله العظمی صافی دام ظله

صحبتهای آقای شیرازی را در زمینه ی وحدت ببینید بعد مقایسه بکنید با کلام آیت الله العظمی صافی

با بیانات مقام معظم رهبری با بیانات آیت الله العظمی سیستانی و بقیه مراجع مکرم .

کسی که می گوید لعن و سب مخالفین در رسانه ها ایرادی ندارد .

شیعه ها هم اگر ماهی 500 نفر کشته می شوند بشوند این جهاد در راه خداست !!

خوب ما با این عملکرد مدیریت مدرسه مخالفت کردیم . آیا این مخالفت با مرجعیت است یا تایید آن ؟؟

طلابی که با این گونه تربیت ها  در مدرسه بوده اند به مراجع هم اهانت می کنند همانگونه که به آیت الله العظمی سیستانی اهانت کردند به بهانه این که ایشان اهل سنت را برادر خطاب کرده اند !!

خلاصه حرف که برای گفتن زیاد است ...

دیگر از حرف های مضحک انقلابی بودن مدرسه است من نمی دانم معنای انقلابی بودن را چه چیزی باید بگیریم تا مدرسه اباصالح هم داخل در مفهوم انقلاب شود .

معنای انقلاب در ادبیات آقای شیرازی :

البته این هم که می گوییم ضدانقلاب، الان مشهور شده اگر کسی، یک کسی را قبول داشته باشد میگویند انقلابی، اگر قبول نداشته باشد، می گویند ضدانقلاب.

اگر یکی با آقای “الف” مخالف بود، این را که نمی گویند با اسلام مخالف است. حتی ضدانقلاب هم به این نمی گویند. خوب این آقا رو قبول نداره، روشش را قبول ندارد، خوب فلان شخصیت را قبول نداشته باشد، این را که نباید گفت ضدانقلاب! الان مشهور شده اگر کسی، یک مسئولی را قبول نداشته باشد، می گویند این ضدانقلاب است و اگر قبول داشته باشد می گویند انقلابی. اینها همه اش غلط و برای عوام است. 

------------------------------

ظاهرا آقای شیرازی تمام مخالفین حوزوی امام را انقلابی داغ میداند چون همه ی آن ها با آقای امام خمینی مشکل داشتند نه با اصل انقلاب بلکه بعضا خود آنها هم جزو مبارزین بوده اند .

ثانیا آقای الف و ب جزو مراجع هستند یا نه ؟

چطور شد به امام و رهبری که رسید ، شد الف و ب ؟؟؟؟؟

دیگر حال نوشتن ندارم ..

یا علی مددی ..

طبق اخبار واصله بعد از بیانات رهبری معظم حضرت آیت الله العظمی خامنه ای  مد ظله پیرامون بحث مستثنیات غیبت و حدود آن و حکم غیبت با ابزار قلم و رسانه های جدید ، مسئولین مدرسه اباصالح این بخش از بیانات رهبری معظم را به تابلوی مدرسه زده اند و با این اقدام قصد سوء استفاده و تطبیق آن با جریان انقلابی ضد مدرسه را داشته اند .

این در حالی است که آن چه مقام عظمای ولایت مطرح کرده اند آن است : که غیبت و تهمت ممنوع است چه با زبان و چه با قلم و وبلاگ و سایت ، و به صرف مصلحت نمی توان به افراد تهمت زد .اما آن قدر افراد سخنان آشکار دارند که آنها را می توان ذکر کرد و نقد نمود و این اصلا هم غیبت نیست .

خوب آنچه که سایت نفوذ و جریان انقلابی ضد مدرسه انجام داده است هم همین بوده ، یعنی بیان سخنان آقای شیرازی و فضای ضد انقلابی داخل مدرسه و نقد آن ، مثل سخنان آقای شیرازی در رابطه با وحدت ، یا  در رابطه با ولایت فقیه ، یا در رابطه یا قمه زنی ویا ماجرای محقق کرکی و …

این سخنان را آقای شیرازی یا در جلسات درس اخلاق گفته یا در جلسه ی رفع شبهه که 300 نفر از طلاب در آن حاضرند .

واقعا وقتی انسان این کارها را از مسئولین مدرسه اباصالح می بینید یاد این آیه قرآن می افتد که می فرماید :  یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِه‏

بلکه مصداق سخنان رهبری معظم مسئولین مدرسه می باشند مراجعه شود به تهمتهایی که آقای شیرازی به مجموعه 100 نفره مخالفان مدرسه زده است

متن بیانات آیت الله العظمی خامنه ای دام ظله :

اینی که اصلاً این کار [غیبت] جایز است یا جایز نیست ولو به قصد اصلاح باشد، این را نمیشود به طور مطلق یک چنین چیزی را پابند شد؛ که ما بگوئیم ما چون میخواهیم در امر جامعه اصلاح کنیم، پس زیدی را، عمروی را یا یک جریانی را به طور مطلق مورد تهاجم قرار بدهیم، غیبت کنیم؛ حالا آن کسانی که این کارها را میکنند، خیلی اوقات به غیبت هم اکتفاء نمیکنند؛ خب، ملاحظه میکنید دیگر. گاهی چیزهائی را می‌آورند که معلوم نیست حدِّ غیبت بر او صادق باشد؛ شاید مصداق تهمت است، مصداق افتراء است، مصداق قول به غیر علم است، مصداق سبّ و شتم است؛ نمیشود این را گفت که اگر طرف قصد اصلاح دارد، پس بنابراین این جایز است برای او، نه؛ موارد استثناء همان مواردی است که [در کتب فقهی] ذکر شده است.
منتها باید این موارد صدق کند، احراز بشود. این خیلی مهم است. واقعاً یکی از چیزهائی که ما همه‌مان [باید توجه کنیم]، به مردم هم باید بگوئیم، یاد بدهیم که توجه بکنند این است که: به صرف توهم این که حالا این کار مصلحت دارد، دستشان را، یا قلمشان را، یا وبلاگشان را آزاد نکنند که هر چه به دهنشان آمد، آن را بگویند؛ اینجور نیست، چون وسائل مدرن امروز همه مشمول همین حکم است. یعنی خواندن وبلاگ هم مثل خواندن کاغذ است، کتاب است، نامه است، مثل شنیدن حرف است. استماع غیبت شامل همه‌ی اینها میشود؛ یعنی ملاک استماع در اینها وجود دارد مسلّماً. شنیدن به گوش خصوصیتی ندارد، خواندن تو نامه هم عین همان است که ما در بحث استماع این را تأکید کردیم و عرض کردیم.
خب، دوربین هم همین جور است. فرض کنید که اگر چنانچه انسان یک خطائی را از کسی دید، این را رفت با دوربین ثبت کرد، بعد آمد یک جائی نشان داد؛ این هم همان است دیگر، چه فرقی میکند؟ یعنی بایستی واقعاً به اینها توجه کرد. محیط را باید محیط اخلاقی کرد. ما اگر بخواهیم جامعه را اصلاح بکنیم، این اصلاح فقط به این نیست که انسان از افراد غیبت بکند. راه‌های دیگری هم وجود دارد. حالا من غیبت را عرض میکنم. فضلاً از تهمت و افتراء و اینها.
بنده یک وقتی به یک مناسبتی در یک صحبت عمومی عرض کردم به مردم که قرآن کریم میفرماید: «لولا اذ سمعتموه ظن المؤمنون و المؤمنات بأنفسهم خیراً»؛ یعنی وقتی افک را شنیدید چرا به همدیگر حسن‌ظن نداشتید؟ یعنی از اول رد کنید افک را. [اگر] آمدند به یک نفری تهمت زدند، یک چیزی را گفتند – حالا یا با عنوان تهمت یا به عنوان غیبت – چرا قبول میکنید؟ ببینید این کلمه‌ی لولای تحذیریه در قرآن و در کلام عرب خیلی معنای وسیعی دارد، فقط معنایش «چرا» نیست، که ما بگوئیم چرا این کار را نکردی. چرای با تأکید است. یعنی آه، وای، چرا؛ معنای «لولا» این است؛ تحذیریه است. {چرا} «لولا اذ سمعتموه ظن المؤمنون و المؤمنات بأنفسهم [خیراً]»؛ یعنی چرا به هم ظن نیک ندارید، چرا به هم حسن‌ظن ندارید. تا فوراً کسی آمد، شما بگوئید بله، احتمال درستی‌اش هم اگر بود، آدم به صورت یقین آن را بداند و نقل بکند. این درست نیست، این ممنوع است. این چیزی که امروز مورد ابتلاست در جامعه‌ی ما، از همان چیزهائی است که بایست از همین ادله‌ی غیبت بفهمیم که درست نیست؛ این وضعی که وجود دارد درست نیست. البته انتقاد منطقی، گفتن حرف صحیح اینقدر حرفهای آشکار وجود دارد که انسان اگر ذکر آنها را بکند، اصلاً هم غیبت نیست، و میتواند انسان نقد بکند. بله مسلّم است، امروز یک جریان صحیح و حقّی در جامعه‌ی ما وجود دارد، جریانهای باطلی هم وجود دارد که به انواع و اقسام طرق میخواهند جامعه را خراب کنند، انقلاب را منحرف کنند؛ در این شکی نیست. آدمهائی هم در رأس این جریانات هستند. چه لزومی دارد که انسان به این آدمها تهمت بزند. چه لزومی دارد که غیبت اینها را بکند. حرف آشکار اینقدر دارند؛ همان حرفهای آشکار را بیان بکنند، تبیین بکنند، توضیح بدهند، مطلب روشن خواهد شد؛ هیچ نیازی به غیبت کردن نیست که آدم بگوید حالا ما برای اصلاح مثلاً غیبت میکنیم.
بنابراین به نظر من همین ادله‌ای که در باب غیبت خواندیم، این تمام المراد را به ما نشان میدهد؛ یعنی واقعاً همانی که باید بفهمیم از شرع مقدس همین را انسان میفهمد و تشخیص میدهد. باید بر طبق همین هم عمل کرد.

درس بیست و نهم تخ است، یعنی اختلافی است...
<\/h2>

سال چهارمی های اباصالح و ابافاضل ، آنها که حافظه ی شان خوب کار می کند، یادشان هست که وقتی درس بیست و هشتم کتاب اصول عقاید سال اول را تمام کردیم روز بعد استاد  آمد و وقتی روی صندلی نشست گفت درس سیم.

آن جلوها بچه هایی  گمان کردند استاد عدد درس را از یاد برده ،چند نفری گفتند درس بیست نه ، درس بیست و نه را هنوز  نخوانده ایم . استاد گفت این درس اختلافی است نمی خوانیم .

اما آخرش چه مصلحتی داشت که درس ولایت فقیه خوانده نشود، درست نفهمیدم. آخر ان روز ها در درس های عمومی استاد دیگری تاکید داشت که رساله ها را بیاورید تا مسایل اختلافی را یاد بگیرید .

به هر حال من این درس را آنجا نخواندم اما عوضش بعد ها آن را درجامعه عملا  از کسی به نام امام خامنه ای یاد گرفتم. شاید استاد آن روز میخواست ما عملا یاد بگیریم ولایت فقیه یعنی چه ؟ اما این قدر ها هم نباید خودم را گول بزنم ...

شبپره گر وصل افتاب نخواهد

 رونق بازار آفتاب نکاهد